-
شروع مجدد چرندیات هفتگی
جمعه 31 شهریورماه سال 1402 22:38
دوباره تصمیم گرفتم اینجا بنویسم. باید بگم اندکی بیش از چهار سال از مهاجرت ما گذشته. اومدیم بلژیک. همسرم و پسرم فوق العاده بوده اند. همسرم زبان هلندی رو به خوبی یاد گرفته و کار خوبی رو به عنوان ناظم در مدرسه داره. پسرم هم عالی هلندی صحبت میکنه. انگلیسی رو هم خوب یاد گرفته. پسرم در کلاس پنجم، درس زبان فرانسه رو هم شروع...
-
ازدواج ممنوع! 2
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1394 23:46
شاید یکی از مهمترین تصمیمات زندگی هرکس ازدواج باشه. اما قبل از انجام ازدواج باید پرسید که اصلا چرا باید ازدواج کرد؟ خوب زن به محبت نیاز داره و مرد هم به محبت. پس میشه گفت که هدف ازدواج تامین محبت است و لاغیر. تو قرآن هم هدف ازدواج آرامش ذکر شده که جز با محبت به دست نمیاد. محبت هم از حب و دوست داشتن میاد و چیزی جز...
-
ازدواج ممنوع!
چهارشنبه 10 تیرماه سال 1394 23:34
جنس زن معمولا خودش رو جنس بدبخت میدونه. از طرفی ازدواج یعنی زندگی مشترک. خوب تو که خودت رو بدبخت میدونی چرا میخای یکی دیگه رو تو بدبختیت شریک کنی؟!
-
اولین کارها
دوشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1393 23:53
امروز برای اولین بار به عنوان سرپرست دانشجویان گروه برق به بازدید مجتمع پتروشیمی رفتیم. البته هفته پیش هم بازدید از شرکت توزیع داشتیم که در اون بازدید من سرپرست نبودم. کلاً مدتیه که مشغول اولین کارهام. - اولین باره که استادیار دانشگاه شدم. - اولین باره که برای دانشجوهای ارشد تز تعریف میکنم. - اولین باره که در جلسه با...
-
تز دکترا
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 20:51
زندگی دانشچویان دکترا تو این وضعیت اقتصادی خراب جامعه خیلی سخت شده. تو آزمایشگاه روزی نیست که تو صفحه کامپیوتر دانشجوهای دکترا صفحه مربوط به نرخ دلار و طلا نباشه. در واقع ماها داریم میزان بدبختی خودمون رو با نرخ این چیزا می سنجیم. هر چی نرخ اینا بالاتر، میزان بدبختی ما بیشتر. با این شرایط وخیم اقتصادی جالبه که مسئولین...
-
دخترهای چادری
چهارشنبه 18 آبانماه سال 1390 18:04
جدیدن وقتی دقت میکنی تو دانشگاه می بینی چگالی دخترهای چادری بیشتر از قبل شده. فکر کنم نسبت دخترهای چادری به دخترهای مانتویی داخل دانشگاه از جامعه بیشتر باشه. این قضیه تا حدی است که چندی پیش که یکی از دوستام برای دیدنم اومده بود دانشگاه می گفتش که دانشگاه چقدر اسلامی شده! ناخداگاه یه سوال میاد تو ذهنم که چی شده؟ 1....
-
به کدام سو می ریم؟
شنبه 3 اردیبهشتماه سال 1390 17:28
این روزها تو روزنامه ها و سایت ها یا توی اجتماع چندتا نکته مشترک می بینیم: 1. تو بازار ماشالله بشه جنسای ترکیه ای و چینی. رفتیم لامپ بخریم، همه لامپها چینی. رفتیم بازار فرش، دیدیم دیگه خبری از ابهت قالی ایرانی نیست. از آخر هم قالی ترک گرفتیم. شلوار و پیراهنم هم ترکه. لپ تاپ و 99 درصد وسایل شخصیم هم چینیه. 2. میگن...
-
سگ احمق !
سهشنبه 17 اسفندماه سال 1389 17:24
یکی از دوستام یه داستانی رو به عنوان طنز برام ایمیل کرده بود داستان از این قراره: قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید . کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود "لطفا ۱۲ سوسیس و یک ران گوشت بدین " ۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت...
-
معنی تقدیر
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 20:37
هیلاری کلینتون از ایران خاسته که تو پیدا کردن لوینسون (مامور سابق FBI که واسه بررسی مورد قاچاق سیگار به ایران اومده بوده) کمک کنه (ا ینجا بخونش) اون وقت تو تابناک نوشته که کلینتون از ایران تقدیر کرده! آدم به این اوشگولا چی بگه خوبه
-
کامپیوتر جدید!
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 20:31
شونصد ماهه دارم خودمو جر میدم که دانشگامون یه سیستم اختصاصی به من که دارم رو تز دکترام کار میکنم بده، حالا استاد نازم بهم میگه که میخاد سیستم 1و5 میلیونی بخره بزاره تو اتاقش، کامپیوتر قدیمیشو بده به من! تازه میخاد خوشحالم بشم. چون تلاشای شونصد ماهم بالاخره جواب داد دیگه!
-
آروم دیگه چیه؟
شنبه 14 اسفندماه سال 1389 20:23
واقعا آروم چیه؟ اصلا ما ایرانیا تا حالا آرامشو دیدیم؟ قدیمو نمیگم ها! درباره زمان حال صحبت میکنم. واقعا آرامش کجاست؟ تو خونه؟ خوب وای به حالت اگه خونت هم آروم نباشه! یکی از شرطای آرامش تو خونه اینه که تلویزیونت، سیمای ایران نباشه. وگرنه باز دهنت باز میشه و به زمین و زمان و این و اون فحش عمه ننه میدی! بهر حال، احساس...