همه چی آرومه!

چرندیات هفتگی

همه چی آرومه!

چرندیات هفتگی

دخترهای چادری

جدیدن وقتی دقت میکنی تو دانشگاه می بینی چگالی دخترهای چادری بیشتر از قبل شده. فکر کنم نسبت دخترهای چادری به دخترهای مانتویی داخل دانشگاه از جامعه بیشتر باشه. این قضیه تا حدی است که چندی پیش که یکی از دوستام برای دیدنم اومده بود دانشگاه می گفتش که دانشگاه چقدر اسلامی شده!  

ناخداگاه یه سوال میاد تو ذهنم که چی شده؟ 

1. دخترهای چادری خوش شانس ترند که تو دانشگاه قبول می شن؟ 

2. دخترهای چادری درس خون ترند؟ 

3. دانشگاه یه جوری شده که دخترها وقتی میان تو چادری می شن؟ 

4. استادا واسه چادر نمره اضافی میدن؟ 

5. خانواده ها به این نتیجه رسیدن که دخترشونو با چادر بفرستن بره دانشگاه؟ 

6. یا اینکه دخترها به واسطه دیدن سریالای ایرانی فکر میکنن چادری باشن خواستگاراشون بیشتره!

به کدام سو می ریم؟

این روزها تو روزنامه ها و سایت ها یا توی اجتماع  چندتا نکته مشترک می بینیم:

1. تو بازار ماشالله بشه جنسای ترکیه ای و چینی. رفتیم لامپ بخریم، همه لامپها چینی. رفتیم بازار فرش، دیدیم دیگه خبری از ابهت قالی ایرانی نیست. از آخر هم قالی ترک گرفتیم. شلوار و پیراهنم هم ترکه. لپ تاپ و 99 درصد وسایل شخصیم هم چینیه.

2. میگن یارانه ها هدفمند شده و مملکت داره پیشرفت میکنه. چون تو مصرف انرژی صرفه جویی میشه، دولت یارانه کمتری بابت انرژی میده و این یعنی افزایش هنگفت درآمد دولت. دولت هم میگه این درآمد رو میبره سمت تولید و ایجاد شغل. ولی تو بازار اثری از جنسای مرغوب ایرانی نیستش. حداقل تو جاهایی که ما رفتیم و میریم نیست.

3. دولت میگه خیلی کار میکنه.

4. ایران رتبه اول تو رشد تولید علم تو دنیا رو کسب کرده (مجله science گفته) ولی این علم تو مجلات علمی معتبر بین المللی (واقع در دشمن) چاپ میشه که برای اونا (دشمن) کاربردی و برای ما کاملا غیر کاربردی است (صفر درصد کاربردی)

5. صندوق بین المللی پول (باز هم واقع در دشمن) رشد اقتصادی ایران رو صفر درصد اعلام کرده.  

6. همه چی آرومه...

چرا این همه تناقض؟ 

ادامه مطلب ...

سگ احمق !

یکی از دوستام یه داستانی رو به عنوان طنز برام ایمیل کرده بود داستان از این قراره:

قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید.کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود "لطفا ۱۲ سوسیس و یک ران گوشت بدین"۱۰ دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه و در دهان سگ گذاشت. سگ هم کیسه را گرفت و رفت.قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد.سگ در خیابان حرکت کرد تا به محل خط کشی رسید.با حوصله ایستاد تا چراغ سبز شد و بعد از خیابان رد شد. قصاب به دنبالش راه افتاد.سگ رفت تا به ایستگاه اتوبوس رسید نگاهی به تابلو حرکت اتوبوس ها کرد و ایستاد. قصاب متحیر از حرکت سگ منتظر ماند.اتوبوس آمد، سگ جلوی اتوبوس آمد و شماره آنرا نگاه کرد و به ایستگاه برگشت.صبر کرد تا اتوبوس بعدی آمد دوباره شماره آنرا چک کرد اتوبوس درست بود سوار شد.قصاب هم در حالی که دهانش از حیرت باز بود سوار شد.اتوبوس در حال حرکت به سمت حومه شهر بود و سگ منظره بیرون را تماشا می کرد. پس از چند خیابان سگ روی پنجه بلند شد و زنگ اتوبوس را زد. اتوبوس ایستاد و سگ با کیسه پیاده شد. قصاب هم به دنبالش.سگ در خیابان حرکت کرد تا به خانه ای رسید. گوشت را روی پله گذاشت و کمی عقب رفت و خودش را به در کوبید.اینکار را بازم تکرار کرد اما کسی در را باز نکرد.سگ به طرف محوطه باغ رفت و روی دیواری باریک پرید و خودش را به پنجره رساند و سرش را چند بار به پنجره زد و بعد به پایین پرید و به پشت در برگشت.مردی در را باز کرد و شروع به فحش دادن و تنبیه سگ کرد.قصاب با عجله به مرد نزدیک شد و داد زد :چه کار می کنی دیوانه؟
این سگ یه نابغه است.این باهوش ترین سگی هست که من تا بحال دیدم.مرد نگاهی عاقل اندر صفی به قصاب کرد و گفت: تو به این میگی باهوش؟ این دومین بار تو این هفته است که این احمق کلیدش را فراموش می کنه!


از این طنز چند تا نتیجه می خام بگیرم:

1. آدم ها به چیزایی که دارند قانع نیستن. دیدین طرف بهترین درامد رو داره باز هم ناراضیه؟ یا طرف همسر خوبی داره ولی باز هم تو زندگیش مشکل داره؟

2. آدم ها قدر موقعیتشونو نمی دونند.

3. بر اساس دو نتیجه بالا، آدم ها، به طور کلی، عوضین !!!!!!

4. بر خلاف آدم ها، سگ حیوون باحالیه!!!

معنی تقدیر

هیلاری کلینتون از ایران خاسته که تو پیدا کردن لوینسون (مامور سابق FBI که واسه بررسی مورد قاچاق سیگار به ایران اومده بوده) کمک کنه (اینجا بخونش) اون وقت تو تابناک نوشته که کلینتون از ایران تقدیر کرده!  آدم به این اوشگولا چی بگه خوبه

کامپیوتر جدید!

شونصد ماهه دارم خودمو جر میدم که دانشگامون یه سیستم اختصاصی به من که دارم رو تز دکترام کار میکنم بده، حالا استاد نازم بهم میگه که میخاد سیستم 1و5 میلیونی بخره بزاره تو اتاقش، کامپیوتر قدیمیشو بده به من!  تازه میخاد خوشحالم بشم. چون تلاشای شونصد ماهم بالاخره جواب داد دیگه!